جدول جو
جدول جو

معنی پف فرس - جستجوی لغت در جدول جو

پف فرس
(پْفِ / پِ فِ فِ)
نام قصبه ای در سویس از بخش سن گال و که 1675 تن سکنه دارد و دارای چشمه های آب معدنی است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پی رس
تصویر پی رس
آنکه از پی برسد، آنکه از دنبال آید و به دیگران ملحق شود، پی رسنده، ازپی رسنده
فرهنگ فارسی عمید
(پَ پَ رَ)
نام دهی در کجور مازندران. (مازندران و استراباد رابینو)
لغت نامه دهخدا
(هََ فَ رَ)
هفت فلک:
دوران که فرس نهادۀ توست
با هفت فرس پیادۀ توست.
نظامی (لیلی و مجنون ص 10)
لغت نامه دهخدا
(پْفِ / پِ فِ)
ایدا پفیفر، نام زنی سیاح و رحاله از اهالی اطریش متولد وین در 1797 میلادی و متوفات بهمانجا در 1858 میلادی شوی وی در جوانی بمرد و او پس از آنکه فرزندان خویش را بزرگ کرد در 47 سالگی بعملی کردن آرزوی دیرین خود یعنی سیاحت عالم پرداخت و اول به روملی و آسیای صغیر و فلسطین و مصر و سپس به سوئد و نروژ و ایسلاند رفت و مابین 1846 تا 1851 میلادی با تصادف به هزاران مهالک دو بار دور کرۀ زمین را بگردید و در کرت دوم در جزیره ماداگاسکار مبتلای تب شد و با همان تب درگذشت. سیاحت نامۀاو را در آلمان طبع و نشر کرده اند و به دیگر السنه نیز ترجمه و منتشر شده است. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(پْفِ / پِ فِ فِ)
تئوفیل - کنار. داستانسرا و ادیب آلمان متولد در کلمار بسال 1736 میلادی و متوفی در همان محل بسال 1809
لغت نامه دهخدا
(اَ غَ)
آنچه از میوه که دیررسد. میوه ای که دیر بدست آید (مقابل پیش رس)
لغت نامه دهخدا
(اَ فا)
آنکه از عقب و از پی رسد. آنکه از دنبال درآید و ملحق گردد
لغت نامه دهخدا
تصویری از پس رس
تصویر پس رس
میوه ای که دیر میرسد دیر رس مقابل پیش رس زودرس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی رس
تصویر پی رس
آنکه از عقب و از پی رسد آنکه از دنبال آید و ملحق گردد
فرهنگ لغت هوشیار
برای ساختمان پایه ی پل محدوده ای را با پرچین محصور می نمودند
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان کالج شهرستان نور
فرهنگ گویش مازندرانی